نقش مساجد در انقلاب اسلامی | زندگی شهید «محسن رضایی»
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، فروردین سال 1345 همزمان با شكفتن گلها و رویش سبزهها غنچه عمر محسن شكوفا شد. شهید محسن رضایی در خانوادهای زحمتکش دیده به جهان گشود. پدر او بنّا بود و از عرق جبین و قوت بازو رزق خانواده را كسب میكرد.
منزلشان در كنار پل مشتاقی بود و به خاطر نزدیكی خانه با مسجد امام حسین(ع) از همان كودكی راه مسجد را یاد گرفت و هنگام نماز جماعت مکبر نماز بود. مسجد امام حسین(ع) به خاطر وجود حجتالاسلام میری از جمله مساجد فعال و پر جنب و جوش انقلاب بود.
شبهای دوشنبه جلسه قرائت قرآن دورهای در منازل اهالی محل تشكیل میشد و شبهای چهارشنبه مراسم دعای توسل برقرار بود. دوران ابتدایی را محسن در مدرسه طلوعی واقع در خیابان آیتالله طالقانی به تحصیل پرداخت و دوره راهنمایی را هم در مدرسه عدالت (داریوش) گذراند.
پدر محسن به خاطر كهولت سن نمیتوانست به كار بنایی ادامه دهد از این رو در منزلشان یك مغازه احداث كرد و از این پس آنجا كار میكرد. محسن هم از مدرسه كه میآمد به مغازه میرفت و كمك پدر بود. هنگام غروب مغازه را میبستند و با هم به مسجد میرفتند. هنوز تكلیف نشده بود كه همه نمازها را میخواند و ماه رمضان هر سال روزه میگرفت.
در آن ایام برادر بزرگتر محسن و تعدادی از جوانهای محل كوهنوردی میكردند. محسن هم همراه برادرش و بچههای محل به كوه میرفت و به كوهنوردی علاقهمند شد و این ورزش را ادامه داد تا زمانی که به یک مربی ممتاز و شناختهشده در این رشته تبدیل شد. دوران تحصیل او در دبیرستان با انقلاب اسلامی همزمان بود. ایشان در دبیرستان شهید بهشتی (شاهپور) درس میخواند. به خاطر جوی كه در مسجد به واسطه حاجآقا میری حاكم شده بود، اكثر اهالی محل با انقلاب همراه بودند و در راهپیماییها و تظاهرات ضد رژیم ستمشاهی شركت میكردند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مسجد امام حسین(ع) به یكی از پایگاههای مهم بسیج تبدیل شد. از آن پس محسن و بسیاری از جوانهای محل در پایگاه فعالیت میكردند.
پس از شهادت شوهر خواهرش به دست منافقین محسن گفت: نمیخواهم اسلحه غلامحسین زمین بماند. از این رو ایشان به عضویت در سپاه پاسداران اراك در آمد. از این پس تمام وقت در اختیار سپاه بود. بچههای سپاه و بسیج را آموزش کوهنوردی میداد و به كوههای اطراف اراك میبرد. محسن جزء معدود افرادی بود كه توانسته بود به همراه آقای علیمحمد طاهری دیواره صخرهای كوه لجور را فتح كند.
زمانی هم كه راه جبهه را پیش گرفت دائماً جبهه بود. جوانی خوشرو، پر تلاش و پر شور که برای وصال الهی آرام و قرار نداشت. او مسئول مخابرات در گردان علی بن ابیطالب(ع) بود و در تیرماه سال 1365 و در عملیات كربلای 1 در هنگام آزادسازی شهر مهران از لوث وجود بعثیهای كافر، دعوت حق را لبیك گفت و سر پرشور خود را تقدیم سیدالشهداء(ع) نمود و به اعلیعلیین پر كشید.
حدود 20 روز بعد از شهادت حكم مربیگری درجه یک او از فدراسیون كوهنوردی جمهوری اسلامی به دست خانوادهاش رسید.
مزار شهید :
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی